مشایی ؛ یار یا خار ؟!
در باره هر موضوع یا شخصی وقتی اظهار نظری صورت میگیرد، معمولاً ممکن است عدّهای افراط و برخی تفریط نمایند و در نهایت، هستند انسانهایی که بر اساس دستور اسلام و سیره عملی معصومین (ع) راه میانه را در پیش گرفته و منصفانه نقد میکنند.
در باره آقای مشایی نیز اقوال مختلف و متفاوت است:
قول اول: بزرگترین دروغ و ظلم به ریاست محترم جمهوری جناب دکتر احمدینژاد، این است که مشایی را دوست و یار ایشان بدانیم!
قول دوم: مشایی در حرف، دوست احمدینژاد ولی و در عمل و واقع، دشمن و قاتل سیاسی و فکری ایشان است!
قول سوم: مشایی هم در حرف و هم در عمل، دوست احمدینژاد است!
قول چهارم: دوستی مشایی با احمدینژاد، یکطرفه است و این برای مشایی بسیار کشنده است؛ لذا خیلی تلاش میکند خود را وفادار ایشان جلوه دهد تا نظر ایشان را به جلب نماید!
قول پنجم: مشایی، احمدینژاد را پل و ابزار رسیدن به اهداف فکری و سیاسی خود قرار داده است!
قول ششم: احمدینژاد مشایی را سپر قرار داده تا تیرهای مختلف سیاسی مستقیماً به خودش اصابت نکند!
قول هفتم: احمدینژاد فردی مؤمن و پاک و ساده است ولی از نقشههای بسیار خطرناک و نابود کننده او خبر ندارد. لذا اگر کسانی او را آگاه سازند، از مشایی اعلام برائت میجوید!
قول هشتم: مشایی بالاخره آبروی احمدینژاد را میبرد! استاد مصباح یزدی
قول نهم: نمیدانیم ولی مطمئن هستیم احمدینژاد به خاطر یک دستمال، یک قیصره را به آتش نمیکشد!
قول دهم: سوم خرداد سال 61خرمشهر را خدا آزاد کرد؛ سوم خرداد سال 90خدا دولت کریمه احمدینژاد را چنگ مشایی آزاد خواهد کرد!
قول یازدهم: مشایی را از احمدینژاد جدا دانسته؛ چرا که احمدینژاد یار رهبری است اما مشایی از مقام معظم رهبری کارت قرمز دریافت نموده است!
قول دوازدهم: احمدی نژاد مشایی را دوست دارد اما مشایی ......؟!
خلاصه قضاوت برای نیک اندیشِ زیبا سخن بسیار سخت است که بگوید:
مشایی یار احمدینژاد است یا خار احمدی نژاد ؟!! الله اعلم
الهی بصیرت ده!
بار الها عاقبت بخیر بفرما!
خدایا نائب امام زمان (عج) را سلامت بدار!
پروردگارا قدرت تشخیص حق از باطل و شجاعت بیان حق و پیروی از حق را به همه عنایت بفرما!
خدایا به نیک اندیشِ زیبا سخن، توفیق اندیشه نیک و سخن زیبا مرحمت بفرما!
و اینک زیبا سخن، منتظر نظرات شما خوبان هست. التماس دعا!
آملی یا جهانی ؟!
شهر هزار سنگر آمل ما به دارالعلماء و عالِمپرور شهرت دارد. این شهرت به برکت وجود علماء و روحانیون بزرگ و عظیم القدر است. وجود این عالمان کم نظیر به شهر ما زینت معنوی بخشیده است. مردم ولایتمدار مازندران به وجود این ستارگان علم و فقاهت و فلسفه افتخار میکنند. گرچه در گذشته نیز مردم مازندران منوَّر به نور این ستارگاه میشدند و در پرتو این بزرگان، از نور احکام الهی و قرآن کریم و سیره معصومین (ع) بهرهمند میشدند، امّا در عصر حاضر وجود سه چهره نورانی و برجسته و بسیار بزرگوار، از امتیاز و جایگاه ویژهای برخوردار هستند.
مرحوم حضرت آیتالله حاج میرزا هاشم آملی ( قدس سرّه ) ـ که در سال 1368هجری شمسی، سالروز عید مبعث پیامبر اکرم (ص) بنده توفیق داشتم به دست مبارک معظّم له معمّم شوم ـ از اساتید برجسته اصولی در حوزه علمیه نجف و قم به شمار میرفتند.
تربیت شاگردان و فرزندان نمونه، از بارزترین ویژگیهای معظّم له بود، به گونهای که زبانزد عام وخاص و مثال زدنی است؛ به عنوان مثال دو تا از آقازادههای معظّم له در رأس دو قوّه کشور قرار دارند یعنی ریاست محترم مجلس شورای اسلامی و ریاست محترم قوّه قضائیه از یک شهر ـ هزار سنگر آمل ـ و از یک خانه و خانواده آملی.
از جمله شاگردان بسیار ممتاز و برجسته، دو عالم فقه و فقاهت، فیلسوف و عارف و مفسّر کبیر قرآن کریم یعنی حضرت استاد آیتالله علامه حسنزاده آملی و حضرت استاد آیت الله علامه جوادی آملی هستند.
و اینک با کسب اجازه از این دو اساتید بزرگوار میخواهم از این تاریخ به بعد، در ذکر نام مبارک این دو معظّم له بگویم: «حضرت آیتالله حسنزاده جهانی »!! و «حضرت آیتالله جوادی جهانی »!!
خدایا تو را شاکریم به این نعمت عظمی ! خدایا بر این توفیق، استمرار ببخش !
نیک اندیش زیبا سخن برای این بزرگواران آرزوی سلامتی دارد.
نامه یک خطی!
عید سال 63بود که از حوزه علمیه رستمکلا (بهشتیشهر) بهشهر مازندران به روستای خود، داودکلای دشت سر (حومه شهرستان هزار سنگر آمل) به مرخصی آمدم.
در این ایام متوجّه شدم یکی از اخویهای من که دانشآموز دبیرستان شهدای اجوارکلا ـ همان دبیرستانی که من دیپلم گرفتم ـ بود، به اصطلاح «ترک تحصیل» نموده است. من بسیار متأثّر و ناراحت شدم؛ چون میدانستم خوشاستعداد و علاقمند به تحصیل و درس است اما احتمالاً فریب برخی دوستان! را خورد لذا هیچ حرف و عکسالعملی نداشتم تا اینکه به حوزه علمیه رفتم و یک نامه یک خطی نوشتم:
«بسمه تعالی برادر عزیزم سلام علیکم از اینکه شیندم شما ترک تحصیل نمودهاید، گویا خبر مرگ شما را برای من آوردهاند!»
به دنبال این نامه کوتاه، ایشان چنان متأثّر و منقلب شدهاند که فردای آنروز به دبیرستان رفتند و ادامه تحصیل دادهاند و چنان پشتکار و جدّیت داشتند که از دانشگاه شهید بهشتی تهران ـ دومین دانشگاه معتبر ایران ـ فارغالتحصیل شدند و هم اکنون به عنوان استاد (مدرس) دانشگاه، در سنگر تدریس، در سنگر علم و دانش در خدمت دانشجویان عزیز شهر ماست.
الهی توفیق زیبا سخن گفتن را از نیک اندیش زیبا سخن مگیر!
یک اتفاق از دو منظر:
جریان استعفاء یا عزل وزیر محترم اطلاعات، جناب مصلحی از دو نگاه متفاوت قابل تأمل و دقت است:
در نگاه اول، برخی این اتفاق را مانند بعضی از اقدامات منفی دیگر جناب رئیس جمهور محترم ـ مانند قصد صدور مجوز برای ورود بانوان به ورزشگاه آقایان، که نگارنده نیز به شدّت از این تصمیم بسیار برآشفته و حتی فیلسوف بزرگ قرن کشور ما که به اعتقاد نگارنده، بعد از مقام معظّم رهبری، بزرگترین و با بصیرتترین سیاستمدار کشور یعنی حضرت استاد علامه آیتالله مصباح یزدی، شبانه دو نماینده از قم به تهران فرستاد تا به دکتر احمدی نژاد بقبولاند حرف و تصمیم خود را پس بگیرد ـ از موارد منفی در کارنامه ایشان دانسته و لذا ضمن مردود دانستن، این عمل را به نقد کشیدند؛
البته برخی مغرضانه منتظر چنین حادثهای بودند تا آن را پیراهن عثمان نموده و بدون توجّه به اصل ماجرا، صرفاً به قصد انتقام گرفتن، عقدهگشایی نمایند!.
ولی در مقابل، بسیاری از دلسوزان و متدینین و دوستداران دکتر احمدینژاد ـ که نیکاندیش زیبا سخن نیز جزء این طائفه است ـ خیرخواهانه و دلسوزانه به او تذکّر دادند تا با تکرار این گونه اقدامات خلاف مصلحت، میزان محبوبیت خود را نزد توده مردم و خواص متدین به ویژه حوزه علمیه کم نکند.
نیک اندیش متعقد است منظور طائفه ثانیه، این است که با کمال افتخار و به حسب تکلیف شرعی و تشخیص، به جناب دکتر احمدینژاد رأی دادیم به گونهای که انشاءالله ذخیره معنوی باشد.
امّا درد این است که؛
دوستی با مار خوش خط و خال؛ چرا؟!!
دکتر ما محبوب زیباست چون عمل زیبای بسیاری دارد
اما گل زیباست؛ اگر بیخار باشد!
آیا آقای دکتر هیچ میداند به خاطر این کار ـ البته به زعم زیبا سخن که شاید هم اشتباه باشد ـ بسیار خطرناک و نگرانکنندهاش، مخالفان، به ما چقدر زخم زبان میزنند؟! چقدر مذمّت کرده و ما را به بیبصیرتی متّهم میسازند؟!
نیک اندیش با کمال تأسّف و در عین حال با کمال شجاعت و صداقت در این یک مورد، سخن آنها را بر حق دانسته اگرچه آنها نیت دیگری دارند! آنها بر حق نیستند؛ آنها برای چنین مسئلهای لحظه شماری میکردند و در باطن، بسیار خوشحال و مسرور هستند و دشمنان ما که با دُمشان گردو میشکنند!
نیک اندیش زیبا سخن هنوز هم به رئیس جمهور محبوب خود اعتماد و امید دارد. امید به اینکه او مرد انتقادپذیر است. شاید برخی از روی لجاجت و عناد، علیه این مرد خدایی حرفی بزنند و لو حرف حق ولی چه بسا حرف حق میزنند اما اراده باطلی در باطن شوم خود دارند!
امّا این مردی که از جنس مردم است، سخن نیک اندیش زیبا سخن را با جان و دل میپذیرد؛ چون او به خوبی میداند و اگر هم به یاد ندارد، از باب یادآوری هدیهای تقدیم محضر مبارک ایشان مینمایم:
رئیس جمهور محترم!
هفتههای پایانی تبلیغات ریاست جمهوری دوره نهم، اردیبهشت سال 84 بود در سخنرانی مسجد طفلان مسلم واقع در نیروگاه قم شرکت کردم و بعد از سخنرانی، همراه شما ـ با اندکی فاصله ـ به ستاد مرکزی تبلیغات انتخاباتی شما ـ خیابان 19دی قم ـ آمدم . و چون جلسه خصوصی بود دوستان از شما خواستند در این جلسه خصوصی به مسائل مهم و محرمانه پرداخته شود. جنابعالی فرمودید من سخنرانی کردم حالا نوبت شماست. هیچکس حرفی نزد. اما بنده بلند شدم مطالبی (پیشنهاد، انتقاد و سؤال) عرض نمودم در حالی برخی دوستان با نگاه تعجّب به من مینگریستند. استنباط بنده این بود که یعنی نباید بگویم؛ بیاحترامی است ولی به هر حال گفتم. از جمله اینکه:
آقای دکتر احمدی نژاد !
رأی عوام جامعه یعنی عموم مردم با شماست و شما رئیس جمهور این دوره هستید ولی یک مشکل در پیش داریم و آن این است که خواص جامعه ـ نوعاً ـ با شما نیستند و این امر برای اداره کشور بسیار مشکل و نگرانکننده است. آیا شما برای حلِّ این مشکل بسیار جدّی فکری و چارهی اندیشهاید؟ راه حلی در نظر دارید؟ که پاسخ جنابعالی مختصر بود و در آن لحظه برای بنده قانعکننده نبود. ولی با خود گفتم وقتی روی کار آمد انشاءالله مؤفّق میشود.
آنگاه وقتی نگاه آنچنانی دوستان حاضر در جلسه و حرفهای آنها را دیدم که در حقیقت، نوعی اعتراض به بنده بود که بلی! چرا به مهمان ما آنهم کسی که میخواهد رئیس جمهور شود، جسارت و بیاحترامی کردید؟! بنده دوباره بلند شدم از جنابعالی عذری کردم ولی حضرتعالی با کمال تواضع و فروتنی ـ بر خلاف دوستان حاضر در جلسه ـ از جا برخاستید و بنده را بغل کردید و صورتم را بوسیدید و من نیز صورت مبارک حضرتعالی را بوسیدم.
با این نشانی و خاطره، حالا با نیک اندیش زیبا سخن، بیشتر آشنا شدی و میدانی که بزرگترین سرمایه نیک اندیش زیبا سخن، «صداقت» است.
خدایا این سرمایه بزرگ را از نیک اندیش مگیر!
الهی بین محبوب 70میلیونی و زیبا سخن جدایی میانداز!
پروردگارا رئیس جمهور همیشه کاری کند که مقام معظّم رهبری راضی و خوشحال گردد!
بار الها دکتر احمدی نژادِ ما کاری نکند که دشمنان مقام معظّم را شاد نماید!
الهی آمین!
نیک اندیش زیبا سخن